پرهام پرهام ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

پرهام و دنیای تازه

پرهام آقای خاص!

به نام خدا سلام. ما فردا داریم می ریم تهران. شاید تا مدتی نتونم این جا چیزی بنویسم البته لپ تاپم رو می برم و اگه فرصتی شد می نویسم. به هرحال الان به طور خلاصه چند تا مطلب رو می نویسم: ۱) کار پرهام دیگه به این مرحله رسیده: پریز و درآوردن سیم تلفن از اون و دوباره فشاردادنش! و من پشت صحنه همش دارم می گم: مامان یواش! مامان ولش کن! ماماننننننننن! ۲) چند شب پيش رفتیم فروشگاه کیان سنتر و به دلیل ضعف من رفتیم طبقه ی بالای فروشگاه و غذا سفارش دادیم. بچه ام برای اولین بار نشسته بود پشت میز رستوران! و کلی ذوق می کرد! به ادمها می خندید و سیب زمینی سرخ کرده می خورد و هی چنگالهای پلاستیکی رو می انداخت زمین و به آقای چاقی که با خانمش داشتند می...
9 ارديبهشت 1390

چه می کنه این پرهام!؟

به نام خدا هنوز بابا عکسای سفر یزد رو بدستم نرسونده!! بنابراین چند تا از عکس های شلوغ کاری آقا پرهام رو در سال جدید و احیانا قدیم اینجا می بینید: 1) پسر کوچولو داره سعی می کنه در کمد سی دی ها رو با کلید باز کنه!  قربون اون لباش! تمرکز رو دارید؟!   ٢) فکر می کنه بینی اش پریزه!!! 3) آقا پرهام توی اتاقش نشسته و در حالی که تکه های از ویفر شکلاتی به صورتش چسبیده و کلاه پاره شده ی دوره ی فنچولی اش رو به سرش گذاشته نشسته جلوی دوربین مامان!      آقا پرهام عزیز! دوستت داریم! ...
9 ارديبهشت 1390

سفرنامه 2-جشن تولد پرهام

به نام خدا روز ۲۹ اسفند ماه تولد پرهام عزیزمونه. ولی ما امسال جشن تولد رو بعد از کلی مذاکره روز ۲ فروردین گرفتیم. بهمون خیلی خوش گذشت. مهمون کوچولوهای تولد پسر گلمون این اقایون و خانم ها بودند: سارا و علی (دخترخاله و پسرخاله ی پرهام)؛ ارمیا(پسرخاله ی دیگه ی پرهام)؛ محمدرضا(پسر دختردایی مامان)؛ بردیا(پسر پسردایی مامان)؛ ساجده خانوم ۱۰ ساله و ریحانه خانوم ۱۵ ساله هم که خانومی هستند. همه به همراه مامان باباهای خوبشون. بچه ام کلی ذوق کرده بود. کلی سیب و پرتقال گاز زد. کلی بازی کرد. فشفشه های روی کیک رو ما گذاشتیم توی سیب و روی میز چیدیم. آقا پرهام همه ی اون سیب ها رو هم دندون زد! توی عکسی که می بینید بغل بابایی نشسته. ریحانه(دختر عموی نازن...
3 ارديبهشت 1390